۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

جنایات و حماقات

هر چند هفته و شاید هر چند ماه یک بار هوس نوشتن به سراغم می آید. نوشتن که نه، نوعی شکوه و گلایه مکتوب، نوعی فریاد در چاه کاغذ، نوعی خاطره سازه برای فردا که یادمان نرود از چه راهی آمده ایم.

اما این بار سیخونک نوشتن این چند خط را چه چیزی زد؟ عجایبی که شاید نتوان باور کرد!

1- چند روز پیش که بعد از یک سال و نیم آنهم اتفاقی سری به وبلاگ – که چه عرض کنم ، سالنامه چندخطی دست هزارم – ام زدم ، دیدم آن را هم فیل تر کرده اند! آخرین مطلب را بعد از شکستمان در 22 بهمن 88 نوشتم و البته وقتی هم که می نوشتم چیز دندانگیری نبود. به راستی حکومتی که تحمل یک وبلاگ زپرتی غیرفعال نیم بند را نداشته باشد چه دارد؟

2- این حکومت بی صفت را چه می شود؟ بی عقلی ها و سفاهتهای این روزهایشان حتی به مخیله ی دیوانگان و جنزدگان هم نمی رسد. خدایی اش نمیدانم چگونه چنین چیزهایی به ذهن متوهمشان می رسد و جرات و جسارت و اعتماد به نفس! بر زبان راندن و اجرایی کردن این مزخرفات را دارند؟! باور نمی کنم این روزها این اتفاقات و این گفته ها در کشورمان رخ می دهد. شمایی که در ایران اید تایید می کنید؟

دستگری پگاه و مریم مجد در پیشگیری از گزارش جام جهانی فوتبال زنان، آوردن مرد سه زنه به تلویزیون، عملیات راپل پلیس برای جمع آوری دیشهای ماهواره (رادان گفت)، جمع آوری تابلوهای تبلیغاتی با تصویر یک مجری....

صبر کنید هنوز خیلی ادامه دارد. غرفه های فروش پوشاک اسلامی در نمایشگاه قرآن، دعوای مسخره تفکیک جنسیتی دانشگاهها و از همه بدتر بی عقلها و فتوی به مزدهایی به اسم مراجع تقلید، منتسب کردن گوگل پلاس به امریکا و بریتانیا و فیل تر کردن آن، غوغای دادن هزار متر زمین بایر به هر خانواده – که لابد باید در این سرزمین کم بارش و خشک با شاشیدن آبیاری اش کنند-، راه انداختن فیسبوک صیغه در اینترنت وطنی، دعوای محافظه کاران – یعنی عامل اصلی بدبختی ایران در همه 23 سال گذشته البته بعد از خ. ر. – بر سر چینش 3-5-2 یا 4-4-1 ! نقاشیهای مشهد و مجسمه های ساری و آریو برزن یاسوج – که بعد از یک سال راز مجسمه های گمشده تهران را هم برملا کرده است - ، طرح مقابله با زنان و زیبایی به اسم امنیت اخلاقی، استدلالهای شاذ و مضحک سپاهیان برای توجیه کودتای همه جانبه اقتصادی سیاسی اجتماعی فرهنگی شان در کشور، دخالت علنی و کودکانه خ. ر. در همه جزییات حتی نحوه سخن گفتن وکیل الدوله ها و وکیل الولایه ها، وای وای وای از این یکی: انتخاب مهدی یاور برتر با مصادیق حیدر مصلحی و باقر قالیباف (گویی همیار پلیس در دبستانها انتخاب می کنند!) ، پیشنهاد نیمه شعبان برای روز تجلیل از سربازان گمنام امام زمان، اراجیف و اباطیلی که امامان جمعه به هم می بافند و فقیهانه و البته وقیحانه بر زبان می رانند و ....

در عجبم ما چه بختکی رویمان افتاده است که داریم این جنایات و حماقات را می بینیم و خونسرد تحمل می کنیم؟! چرا نمی شوریم؟ نمی دانم!