۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

وطن ستمدیده من

وطن ستمدیده من در بیست و دوم بهمن 1388 ، شاهد سه تصویر از خویش بود .
تصویر اول تصویر مجازی میدان آزادی بود که از دیشب و بامداد با حضور مزدبگیران پرشده بود و با سخنان محمود سبورچیان پایان یافت!
تصویر دوم تصویر نیمه حقیقی در تهران، و شاید در بسیاری از شهرها، مسیر اصلی راهپیمایی بود که در نگاه اول مملو از جمعیت می نمود . جمعیتی که نیم آن طرفداران روش فعلی حکومت بودند و عکسها و پوسترها و پلاکاردهای رسمی را در دست داشتند و نیم دیگر – معترضانی مانند ما – چند قدم یا حداکثر چند کوچه همراه بودیم و چون مجالی برای طرح خواستهایمان نمی دیدیم ، به تندی از کوچه های فرعی خارج می شدیم .
اما تصویر سوم یا همان تصویر حقیقی خود دو بخش داشت :
بخش اول در لب جوی خیابان های آزادی و جناح و ... و تمام خیابانهای اصلی و فرعی مرکز شهر بود که نیروهای پلیس و سپاه و مزدبگیران بسیج، دوش به دوش هم، با باتوم و سپر به نظاره و مراقبت مردم ایستاده بودند تا مبادا کسی لب از لب بگشاید و چیزی جز غریوهای بلندگوهای رسمی رشته شده به هم را بگوید. با حالتی تهاجمی و رعب آور!
و بخش دوم حقیقت در همه خیابانهای حاشیه راهپیمایی رسمی خود را نشان می داد . مردم معترض سبز که علیرغم تهدیدها و ارعابها و تکفیرها و اعدامها و ... بازهم با دلیری آمده بودند و چشمهایشان همدیگر را می جست! دو به دو و سه به سه ، قدم زنان و در ماشینها .
گرچه حاکمان با ترفندهای فراوان توانستند جلوی اظهار وجود و حضور سبزها را در 22 بهمن بگیرند و از فردا با چماق "حماسه دهها میلیونی بصیرت و اتحاد" به پیشروی بیشتر در راه هشت ماه گذشته خود ادامه خواهند داد، اما
ماه همیشه پشت ابر نمی ماند.
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ

وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ

إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ

قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر