۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

چه شد که به خیابان آمدیم؟

همه چیز از آخرین هفته پیش از انتخابات آغاز شد . هفته ای که بطور نمادین برق ورزشگاه کرج را هنگام سخنرانی مهندس موسوی قطع کردند و مهندس را واداشتند که با بلندگوی دستی سخن گوید ! همان گاه ستاد اصلاح طلبان حامی مهندس موسوی به مدیریت مجاهد صبور دکتر محسن امین زاده در تکاپوی برگزاری گردهمایی بزرگ حامیان موسوی در مصلا یا استادیوم آزادی بود. استانداری تهران امروز و فردا کرد و آخر هم نداد . ما هم دوشنبه اش ، با دست خالی ، از تجریش تا راه آهن زنجیره سبز ساختیم. همانروز مصلا را به سبورچیان دادند و از هر گوشه و کنار شهر با ماشینهای نظامی و دولتی آدم و حتی بچه آوردند و به زور فتوشاپ مصلا را پر کردند! ولی سبورچیان نیامد و به جای وی عضو شورای نگهبان سخنرانی کرد. سه شنبه در ورزشگاه شهید حیدرنیا جمع شدیم . همه آمدند و در آخر زهرا رهنورد سخن گفت . جمعیت تمام خیابان حافظ و روی پل و چهارراه کالج - همانجا که مقتل شهدای عاشورا شد – را گرفته بود . به دکتر امین زاده زنگ زدم و از برنامه استادیوم پرسیدم . گفت "ندادند ولی چهارشنبه بعد از راهپیمایی حامیان احمدی نژاد ما تقاضای مجوز راهپیمایی می کنیم" . آنها هم که مجوز سرخود بودند و هستند. و چهارشنبه هم مجوز ندادند ولی بالاخره بدون مجوز رسمی، راهپیمایی بزرگ بیست خرداد را آفریدیم.
اما جمعه شد آن که شد!
شنبه و یکشنبه همه را گرفتند ! یکشنبه مجوز سرخودها در میدان ولیعصر جشن گرفتند و حدود ده هزار نفر را گرد آوردند و ما را خس و خاشاک نامیدند. مهندس برای دوشنبه درخواست مجوز کرد و ندادند . ولی خودمان با دلیری برای دفاع از رایمان رفتیم و بزرگترین تظاهرات تاریخ ایران را آفریدیم: تظاهرات 25 خرداد . چند نفر شهید دادیم .
خون خلق به جوش آمد و قرار راهپیمایی فردا را از هفت تیر تا ولیعصر گذاشتیم: راهپیمایی میلیونی سکوت ! روی کاغذها بسیار نوشته بودیم. از جمله : تا احمدی نژاده هر روز همین بساطه.
و فردایش چهارشنبه مهلت دادیم.
و بالاخره پنجشنبه سوم شهدای 25 خرداد را با سکوت و نوار سبز و سیاه از میدان امام تا میدان فردوسی و انقلاب گرفتیم . و در این اثنا هر شب تکبیر می گفتیم. و حاکمان آچمز شده بودند .
جمعه ، رهبری حاکمیت گفت آنچه گفت . و تظاهرات را اردوکشی خیابانی نامید! و خواستار جمع شدن این بساط از کف خیابان شد . و گفت از فردا خونمان گردن خودمان است . چه ولیِّ مهربانی !
امّا ما که قرار شنبه خیابان آزادی را گذاشته بودیم، کوتاه نیامدیم . شنبه آمدیم ولی شنبه مان به خون ندا و اشکان و ... سرخ شد! و بغضهایمان در گلو خشکید. و آنها هنوز همه را می گرفتند.
پس اندیشیدیم و راه حل را در پس گرفتن ابزارهایمان یافتیم . مگر نه آنکه تکبیرهایمان را از چنگشان درآورده بودیم . چرا راهپیماییهایمان را پس نگیریم؟! پس نماز جمعه و 18 تیر و روز تنفیذ و روز قدس را پس گرفتیم . حاکمان بر جان رهبر ترسیدند و نماز عیدفطر را از مصلا به دانشگاه بردند .
اما برای 13 آبان مزدور 400 هزار تومانی آوردند و ما را زدند . برای 16 آذر ، بسیجی به محیط دانشگاه گسیل کردند و بازهم ما را زدند . تا آنکه بغضهای برخی مان در قم و عاشورا ترکید! پس پیراهن عثمان دوباره زاده شد!
بازی خشونت حاکمان بالاخره جواب داد و در 9 دی ، جمعی 200-300 هزار نفری ، برخی را باغیرت حمایت از امام حسین و برخی را با اضافه کاری و دستور و ساندیس، به کف خیابان کشیدند و بعد اردوکشی خیابانی را حماسه دهها میلیونی خواندند!
تا آنکه بالاخره امروز ما را آچمز کردند.
همانسان که ما نماز و تکبیر و تظاهرات را از آنان پس گرفتیم ، حاکمان هم روشهایی دیگر را مال خود کردند : هزاران عزیزمان را به بهانه های واهی متهم خواندند ، در حالیکه آنان را برای جلوگیری از اعتراضات بیشتر و عمیقتر عملا به گروگان حکومت گرفته بودند و گرفته اند ! و امروز هم بی سروصدا و اعلام رسمی ، عملا حکومت نظامی راه انداختند ! دوش به دوش، صدها هزار نیروی مزدور بسیج و سپاه را به همه خیابانهای شهر آوردندکه حتی کیفها و موبایلهای رهگذران را هم بازرسی کردند و فحش دادند و زدند! چرا میگویم مزدور؟ چون دیدم که با لهجه حرف میزدند و برخی حتی به سن ریش و نوخطی هم نرسیده بودند و بسیاری شان بوی خاک آمیخته با عرق میدادند . و به امید مزد آمده بودند! با کتانی و جورابهای چینی ! یا بی جوراب ! با باتوم و چماق و سپر و چفیه ! شاید به امید گرفتن بودجه خشکسالی ! بیچاره آنها ! بیچاره ما ! بیچاره وطن !
اما همه اینها را گفتم که بگویم از 13 آبان تا حالا ، دیگر راهپیمایی جواب نداده است ! زده اند و گرفته اند و کشته اند و حکم محارب داده اند و با ماشین له کرده اند و بسیاری را از ما پراکنده اند ! گرچه ظاهرا بازی را برده اند ولی به خدا سوگند که پیروز نهایی ما هستیم . که اگر نباشیم باید در بسیاری از آنچه در گوشمان خوانده اند شک کنیم !
اما یاران . گوش دارید و هوش باشید که تظاهرات هدف نبود ، وسیله بود . چرا هدفش کرده ایم؟ هزینه های این بازی بالار فته و اثرش کم و شاید معکوس شده است . بیایید تا دیر نشده طرحی نو دراندازیم
!
یا حسین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر